شهید سید حامد ( نوری) مردی بر فراز قله های دانش و فهم
سید احمد ضیا  نوری سید احمد ضیا نوری

گریه میکنم بخدا،  گریه میکنم        شبها بیاد روی تو من گریه میکنم.

          و از آن پدیده زشت و ناهنجار بیش از چهل روز با همراهی اشک سپری شد.                                       ( زندگینامه، معرفی شخصیت فرهنگی، ادبی و کارکرد ها )

 

آوان کودکی و طفولیت:

شهید سید حامد (نوری) در (چند - اول) چنداول شهر کابل در سال 1342 خورشیدی در یک خانواده روشنفکر، آزادمنش و متدین پا بر بساط هستی نهاد. حامد کودک با نشاط سرحال زیرک و هوشمند بود. شوخ، کنجکاو، پرسرو صدا و تجسس بسیار داشت تا بفهمد و بیشتر بیاموزد.  دوره کوتاه مدت کودکی و طفولیت را با شادمانی و صحت کامل در آغوش پدر و مادرش سپری نمود.   سید حامد نوری در سال 1348 خورشیدی در لیسه عالی امانی شامل صنف اول گردید که از همان ایام با فهم و با استعداد بود تا آنکه بدرجات عالی بدوره ثانوی راه یافت و صنف دوازده را نیز در همین لسیه به اتمام رسانید.                                        (( از گفته های مرحومین پدر و مادر شهید سید حامد نوری. از یاداشتهای شخصی من درسالهای پسین، چنداول. شهر کابل ))

 شهید سید حامد (نوری) نوهء سید جعفر مشهور به (برقی) یکی از افسران عالی رتبه دوره نهضت ترقیخواه شاه امان الله غازی بود که پس از میان رفتن دوره امانی و بمیان آمدن زمامداری حکومت نادری،  سید جعفراز وظیفه اش سبکدوش گردید. با گذشت سالیان چند از انزوا قرار گرفتن اش دوباره به وظیفه غیر نظامی گماشته شد و منحیث آمر شرکتهای برق ولایت کندهار، ولسوالی پروان و شهر کابل ایفای وظیفه نمود که روی همین منظور در چنداول شهر کابل ملقب به برقی شد.  پدرش مرحوم سید احمد شاه (نوری) دانشکده فاکولته زبان و ادبیات دانشگاه کابل که بعد از فراغت تحصیلات عالی به کار گماشته شد و مدت بسیاری کارمند بلند رتبه بانکها بود که درآخرین سالهای اخیرعمرش در بانک رهنی و تعیراتی وظیفه اجرا نمود.  مادر شهید (نوری) لیسانسهء فاکولته ساینس دانشگاه کابل بود و سپس مدت سی و یک سال در لیسه نسوان ولسوالی پغمان، مکتب متوسطه ذکور جمال مینه و ابوریحان البیرونی و مکاتب دیگر در شهر کابل علوم ریاضی مخصوصآ الجبر صنوف هشت الی دوازده را تدریس نمود.  بدین ترتیب اگر محاسبه دقیق صورت گیرد شصت و دو سال عمر پر بار خانواده (نوری) صرف عرصه های معارف و مطبوعات گردید که نباید آنرا نادیده گرفت و بی ارزش شمرد.                                  

آغاز دوره نوجوانی و جوانی :

 نوجوانی برای هر انسان دورهء پر هیاهو پر آشوب پر خاطره  وجالب است،  میتوان پذیرفت که ایام طوفانی وسر کشی ها نیز میباشد.   پیروز شدن در نبرد و کشمکش های سنگین سن بلوغ و فایق آمدن برمشکلات این دوره برای هر نوجوان آنچنان ساده و سهل نیست.

                                                                                                                                                                                                                                                           هستند عدهء از نوجوانانیکه در دوره ناهنجار نوجوانی غرق احساسات نا اگاهانه میشوند، از مسیرمنحرف میگردند خوب و بد را تفکیک کرده نمتوانند و زمانیکه از این آزمون دشوارعبور میکنند و متوجه نارسایی های گذشته میشوند و میخواهند که دوباره بر گردند آنگاه،  توانایی برگشت آنرا ندارند.

سید حامد (نوری) دیدگاه دیگری در دوران نوجوانی اش داشت وی میدانست که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب، با هشیاری ودقت گام برمیداشت و با جدیت تمام با پدیده جدید زندگیش پیکارمینمود تا مبادا فریبکاریهای دوره حساس سن بلوغ، اهداف سالم و سازندهء را که برای آینده اش طرح نموده بود و بدان میاندیشید سد راهش قرار گیرد و به پرتگاه نومیدیها قرارش دهد، همان بود که بوسیله هوشمندی و نبوغ فکری اش مغلوب نشد و انسان ادیب و با معرفت ببار آمد و مردی بر فراز قله های دانش و فهم گردید.  خودش میگفت که بهترین مربی من پدر مادر و کتاب است.         (( از یاداشتهای شخصی من، چنداول.))

در مدت زمان دانش آموزی دوره ثانوی سید حامد (نوری) در لیسه امانی، وی بروی ستیژ ها ظاهر میشد و برنامه های فرهنگی و تفریحی آن لیسه را پیش میبرد. (نوری) غیراز استعداد و لیاقت در دروس روزانه خود، در پیشبرد امورات فرهنگی نیز مورد تفحص اساتید قرارمیگرفت و همین بود که ( نوری همیشه جاوید) هنر گویندگی را سرمشق زندگیش قرار داد.

 سالیان دور که خورد سال بیش نبودم درست بیاد دارم که (نوری) در یکی از آموزشگاه ها مدتی را برای آماده گی های لازم گویندگی سپری نمود و همچنان در منزل صدایش را ذریعهء کست در تیپ مروج وقت ثبت مینمود و به تکرارش میشنید و این روال را چندین مراتبه ادامه میداد.  پس از گذشت چند هفتهء کارهای مقدماتی اش درآغازسال 1358 خورشیدی که (نوری) در صنف یازدهم مکتب قرار داشت به رادیو افغانستان مراجعه نمود و بعد از سپری نمودن امتحان اساسی و اصولی که بعدآ خودش باز گو نمود منحیث همکارفرهنگی بل خصوص گویندگی در رادیو افغانستان راه یافت. آنروز نهایت مسرور و شادمان بود چونکه آغاز موفقیت اش بود و شاید روز فراموش ناشدنی ثبت اوراق زندگیش شده باشد.                                               شهید سید حامد (نوری) در شروع کارش در رادیو افغانستان پیشبرد پخش علانات تجارتی رادیو را که هر روز ساعت چهار عصر نشر میشد بدوش داشت، سپس اخبار ساعت دوازده شب تلویزیون بعد چندی اخبار ساعت هشت شب که مهمترین سرویس خبری بود و مشروط بود که باید گوینده توانایی کامل و قرآت صحیح خبر را میداشت عهده دار شد که (نوری) شهید چنین توانمندی خارقلعاده را داشت. رویهمرفته مجری برنامه های دیگر تلویزیون ازجمله گفت و شنود های اختصاصی با اراکین دولت های پیشین و (مجله تلویزیونی). در رادیو افغانستان برعلاوه قرآت اخبار، برنامه های فراوان چون (آهنگهای انتخابی) که در جریان روز نشرمیشد، و در آسمایی غژ آنزمان موج  اف ام (حرف خوش آهنگ خوش) که شنونده و علاقمندان بی نهایت زیاد داشت و برنامه که بیشترمورد پسندش بود (زمزمه های شب هنگام) را مسولیت پذیرشد.                                                سید حامد (نوری) پیگیر، خستگی ناپذیر و مداوم به هنر گویندگی اش ادامه میداد و بدون اینکه مغرور شود و بدون آنکه قبل از به کمال رسیدن بشکند،  و بی آنکه  تندیس از وی بسازم آهسته آهسته خودش را ساخت و در عین شور جوانی نامش همه جا انتشار  یافت و نامور، سخنور، تحلیلگر، شهیر و شهره گشت و گوینده با دانش، با فهم، محبوب ، هنجره طلایی و مستعد گردید، دلش را بکوه عشق جلا داد و تا امروز از سر زبانها نیفتاد و طعم شکست و فراموشی را ندید و بدلها راه گشا گشت و شخصیت جاویدان هنری فرهنگی و ادبی شد.    

بدین ترتیب سید حامد (نوری) بعد از شهادت اش به ثبوت میرساند که هنرو فرهنگ سرحد نمیشناسد و جاویدانگی حیاتش در جایگاهء بلند قلب ها راه میآبد.  سید حامد (نوری) نهایت ثروتمند بود و آن ثروت عشق سترگ و والای وطن و مردمش بود، نه اینکه فقیر بوده باشد و وسعت عشق را درک نکرده باشد، چرا که تنها از طریق عشق است که میتوانیم به حقیقت برسیم، زیرا خداوند نه تنها حقیقت است، بلکه عشق نیزهست.  درنتیجه بدون عشق به حقیقت، هیچ تجربه ای از حقیقت وجود ندارد. شهید حامد پذیرفته بود که بدون عشق میتوان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمیتوان عشق ورزید.

و یا به تآیید ازگفتار شاعری که میگوید من بر این عقیدتم که حق گفتن و دشمن تراشیدن بسی نیکوتر است از ناحق گفتن و دوست یافتن. و یا از زبان فردوسی بزرگ که فرموده اند که در جهان تنها دو چیز است که برای ابد باقی میماند. سخن راست و کردار نیک.  پس اینجاست که شهید (نوری) میدانست که گذر زمان, باد, آب, آتش و خاک نمیتواند نام نیک و انسانیت را از بین ببرد.  (نوری با فهم) عشق، محبت، کردار نیک و حق گفتن را دوست داشت و از ناحق گفتن نفرت،  که همانا قربانی سخن حق شد.     از آنزمانیکه من خودم را شناختم وحامد برادر بزرگم را هر ساعت و هر روز در کنارم میآفتم بدرستی پی بردم که حامد (نوری) انسان منظم، مهذب، مرتب، دارای قاعدهء اخلاق و رفتار سالم، خوش لباس، خوش تیپ و خوش قیافه هست که از دیدن و شنیدن صحبت هایش لذت میبردم و اشتباهات گفتاری و نبشتاری ام را اصلاح مینمودم. هیهات دریغ و درد که چه زود با شتاب برق آسا و چشم بهم زدن گذشت که ندانستم، و امروز پارهء تنم را در کنارم ندارم افسوس.                                                  (نوری) همیشه سعی مینمود که لبخند بر لبانش، عشق در قلب اش، لطف در نگاهش، محبت در چهر اش، بخشش در رفتارش، و حق در زبانش جاری باشد، و به خواهران و برادرانش توجه جدی مبذول میداشت تا اهل سواد ببار آیند.                             (نوری) شهید در خلوت ساعات عزیز زندگیش به کتاب مراجعه میکرد، دیوان اشعار مولانا جلال الدین بلخی، حافظ، سعدی، فروغ فرخزاد و شاعران گوناگون را مطالعه مینمود،  برنامه مجله تلویزیونی،  برنامه مو سیقی غزل را در تلویزیون و برنامه رادیویی از هر چمن سمنی را میپسندید. علاقمندی شنیدن و تحلیل غزلیات غزلخوانان استاتید کشور وهندوستان را داشت، احمد ولی هنرمند پر آوازه سر زمین ما را ستایش بسیار میکرد و بهترین ترانه ویرا که همیش میشنید:                                              به سرت قسم که آهم بدلت اثر ندارد        دل تو زسوز و سازم بخدا خبر ندارد                                                        به دو تیغ آبروآنت که دلم به چنگ دارد       که بجز تو دل محبت بکسی دیگر ندارد    

شهید سید حامد (نوری) عاشق آفرینش های پر هیاهوی هنری بود، که بدون شک و تردید گویندگی نیز هنر والا و دشوار است. (نوری) هنجره طلایی همیشه پر تلاش بود عادت داشت که شعر مطالعه کند و آنرا زمزمه کنان دکلمه نماید، همانگونه که ادیب فرانسوی ( رولان بارت) میگوید که شعر انقلاب مداوم زبان است. ویا از تعریف رومانتیست ها،  شعرعبارت است از آمیزش عاطفه و احساس.                                                                                                                          سیدحامد (نوری) مفهوم شعر را میدانست،  احساس و عاطفه را نه تنها در روند شعر جستجو میکرد بل دربرابرهمنوع خود نیز احساس و عاطفه را بلند تر از معنی شعر میپنداشت و بدون آنکه مبالغه را چشمی کلام نمایم (نوری) چنین فهم و درک عالی وانسانی را داشت که زحمات بیش از سی و یک سال اش در عرصه مطبوعات، تعریف جامع و کامل گویندگی تفسیر مسایل سیاسی و اجتماعی و تشریح عالی استفاده از زبان دری ولغات آن که در برنامه های هزارخوشه عقیق تلویزیون آریانای کابل بیان مینمود خود گواه بر حقیقت سخن است که چگونه به ملت و وطنش عشق میورزید و متوجه مسولیت شغل و مسلک اش بود و به آن مباهات مینمود و هیچگاه  شب روز، سرما و گرما، امن و ناامنی را تفکیک نمیکرد و همواره دلبستهء وظیفه و هنرش بود.                                                                                                                                       درارتباط به زبان گوینده باید گفت، زبان گوینده یا نطاق همانند زبان شاعرهمواره درتداوم انقلاب است روی همین منظور شهید سید حامد (نوری) درفش انقلاب سالم هنر، فرهنگ، حریت، وهنرگویندگی را با ابعاد پهناورش با غرور، سر بلندی، شجاعت و افتخار تا آخرین رمق حیات خود در احتزاز نگه داشت و حفظ کرد و مسلسل و پیوسته بیان میکرد که گویندگی سواد عالی ضرورت دارد که تلفظ لغات، آغاز و ختم جمله و قرآت مطلب باید و مطلقآ صحیح بیان گردد، و اضافه مینمود که مکرر و

 

تکرار اشتباه در برنامه های تلویزیون و رادیو نه تنها که مفهوم اصلی و اساسی برنامه ها از میان میبرد بل سبب آبروریزی مطبوعات کشور نیز میگردد.                                                                                                                   آنچه را که من در ارتباط به حامد (نوری) میدانم اینست که وی نهایت آرزو داشت که تلویزیون رادیو و منجمله مطبوعات افغانستان به شگوفایی و تعالی برسد، سطح بلند دانش و صدای مناسب شرط اول شمولیت آغار کار دررادیو را میدانست. چنانچه  شهید سید حامد (نوری) در واپسین روز های حیات پر بارش در یکی از گفتارهایش در شهر کابل پایتخت چنین بیان نمود.       (( وضعیت کار وزارت اطلاعات و فرهنگ بل اخص در چند سال اخیر فاجعه باراست، وزارت اطلاعات وفرهنگ باید یک راهبر واستراتیژی معین در قبال رسانه ها میداشت که ندارد، و از رسانه ها قبل از مجوز کار حداقل از پیشینه و تجربه کارشان و کمترین سررشته کار منسوبین که گماشته میشوند پرسیده میشد، که صورت نگرفت.  باید از هررسانه یک برنامه مدون خواسته شود مخصوصآ در بخش تلویزیونها جدآ بازنگری شود که نشرات بسیارشان فاجعه باراست که نه تنها خواست ما را ندارد آبرو ریزیست و لطمه شدید به هویت ما وارد مینماید بلکه ما را در جهان مردم بی سواد خیلی مبتذل و دارای فرهنگ پایین معرفی میکنند، (حال که آب رفته است) هنوز هم فرصت است که بازنگری شود واز تلویزیون ها خواسته شود تا تولید داشته باشند، که متاسفانه اکثر این رسانه های دیداری تولید ندارند فقط ابتذال گفتن و خندیدن است و بس.))                                              سخنان شهید سید حامد (نوری) مهر صحه بر حقیقت گفتار میگذارد که وی نه تنها نوآوری و سلامت آبروی مطبوعات را در داخل کشور آرزو میکرد بل میخواست که سرفرازی و ترقی مطبوعات افغانستان را درمنطقه و جهان شاهد باشد.  با تآسف باید گفت که بعد از شهادت بیرحمانه وجانگداز (نوری) دیگری اندک و کمتر خواهد بود که جرآت، توانایی، نبوغ و فصاحت وبلاغت کلام حامد (نوری) اندیشه سالم و مفکوره های عالی اش را داشته باشد و دنبال کند. شاید هم نتوان چنین سخنور با فهم غیور، شجاع و مسلکی را که سی ویک سال عمر پر بارش را در پای مطبوعات  ژونالیزم و نویسندگی سپری کرده داشته باشیم.

درسال 1364 خورشیدی شهید (نوری) از فاکولته حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه کابل فارغ گردید ومدت مدیدی دروزارت اطلاعات و کلتور وهمزمان خبرنگار آژانس اطلاعاتی باختر بود و سپس سالیان چند بحیث مدیر مسول روابط بین المللی روزنامه هیواد ایفای وظیفه نمود.  در آغاز سال 1370 وصلت زندگی را آغاز نمود که ثمرهء ازدواج اش یکدختر و یک پسر است.  اواسط بهار 1370 که ناامنی ها در افغانستان دامنه دار گردید و نسبت عدم ثبات باز هم کم و بیش به امورات فرهنگی ادبی وهنری اش ادامه میداد.                                                                                                                    دردهه هفتاد خورشیدی که وسعت جنگها نهایت گسترش یافت و کابل درآتش بیداد مظلومانه میسوخت، جنگ که بیرحمانه آغاز شد و ضربه شدیدی بروح و جسم مردم زد و زندگی همه را از هم پاشید، یکبار توسط سلاح خفیفه بر (نوری)عزیزحمله صورت گرفت اما جان به سلامت برد ولی با آنهم بعد از رخداد چنین پدیدهء زشت حامد غیورهنوز هم طرفدار نبود تا افغانستان زادگاهش را که عشق و ایمانش بود ترک نماید. (نوری) خردمند در برابر فشار های زندگی و در نبرد با سختی های طبیعت قانع صبور و پر طاقت بود و دگرگونی های روزگار او را از صحنه به انزوا نکشانید. شجاعت عجیبی داشت از مرگ هراس نداشت با متانت و استواری شتابان مسیر زندگی اشرا طی مینمود بیخبراز آنکه ازجانب کوردلان شب پرست و بی فرهنگ هر آن روز در گمین بود.

آغاز مصایب :                                                                                                                       در سال 1360 خورشیدی کاکای سید حامد (نوری) به شهادت رسید درهمان ایام صرفآ مطلع شدیم که کسی جسد ویرا قطعه قطعه در پارچه تکه بزرگ دیده بود و ما تا امروز مدفنی مزاری و یا قبری از وی نداریم . چندی نگذشت که باز غم طغیان نمود و در واپسین روزهای خزان سال 1366 در ایام ماه مبارک صیام طعم تلخ اندوه سترگ شهادت برادر بیست ودو ساله اش را چشید. بعد چندی با دریغ و درد که قساوت زمان درنگ را نپذیرفت و در زمستان سال 1368 از سایه پر عطوفت پدر محروم گردید.  شهید سید حامد (نوری) با دلیری و توانمندی که داشت در برابرغمهای روزگار چون قله های شامخ و سترگ ایستادگی نمود و هیچگاه در مقابل ناملایمات زندگی سرتعظیم فرود نیاورد و هیچگاه کاج قامت بلند و پرغرورش خم نگردید ولی دریغ که خودش نیز شهید گردید و در ایام جوانی به رفتگان خانواده اش پیوست.                                                                      شبانه روز تلخ و اندوهبار جنگهای کابل سپری میشد و ما هم همانند عموم مردم کابل به ستوه رسیده بودیم غیر (نوری) شهید همه اعضای خانواده به توافق رسیدیم که دیگر ماندن در کابل دشوارتر شده و باید فرار را بر قرار ترجیح بدهیم و در پاکستان نا پاک پناه گزین گردیم که همان شد و تابستان سال 1372 بود.   پنجم میزان سال 1375 که گروه طالبان شهر کابل را اشغال نمودند و شرایط زندگی بدتر از هر زمانی شد و شغلی برای هنر فرهنگ باقی نماند (نوری) شهید ناگذیر گشت تا شهرکابل را به قصد شهر پشاور پاکستان ترک گوید. پس از آن مدت را در غربت با هم یکجا زندگی داشتیم. با سپری شدن چند ماه بود و باش ما در پشاور (نوری)عازم شهر بشکیک و تاجیکستان کشور روسیه گردید و درآنجا نیز آرام ننشست و به فعالیت آغاز کرد.  یک رادیو، و یک باب مکتب برای کودکان مهاجر همدیارش ایجاد نمود و نهاد را جهت تربیه نسل جوان افغان برای گویندگی و خبرنگاری تشکیل نمود و آموزش میداد. 

 

(نوری) شهید سالهای را تنها درهجرت که غم دوری از وطن را بخود هموار نموده بود سپری کرد. و اما غم و اندوه هنوز هم کوله بارش را از خانه و کاشانه سید حامد نبرده بود و سایه وار خانواده (نوری) را دنبال میکرد.  در سال 1378 باز هم جولان غم، مرگ با سر انگشتان سیاهش بسوی مادر شهید حامد (نوری) شتافت وبه زندگی اش پایان داد. (نوری) ذریعه تماس تیلیفونی از پدرود جاودانه مادرش، پدرود همه ی هستی اش آگاه گردید و در برابر سهمناک ترین و سنگینترین مصیبت های زندگی اش قرار گرفت و سخت ونهایت گریست، و اما نمیدانست که مرگ جانگداز،  وی را نیز به کام خود خواهد کشید و خانواده، دوستداران، فرهنگیان و جامعه فرهنگی افغانستان را سوگوارخواهد نمود.  که صدایش درلابلای دکلمه غزلیات انتخابی اش بیانگر درد و اندهش بود و هنوزهم هست.  

                       در پرده بهار چکیده است خون ما                                                                                                                                                          

                                خـوش نقش و خـوش نگار چکیده اسـت خـون مـا

                                تنهـا مگـو شقایق دشـت اسـت سـرخ از او

                                حتا به نیش خـار چکیده اسـت خـون مـا

                                                                                 

شهید سید حامد (نوری) سمت معاونیت تحادیه ژونالیستان را داشت، مدت کوتاه بحیث ریس روابط عامه ولسی جرگه کار کرد. نویسندگی و گردانندگی یکتعداد از برنامه های تلویزیون آریانا را عهده دار شد از جمله تدوین و ترتیب برنامه میلیونر و برنامه هزار خوشه عقیق که در مورد زبان دری، چگونگی کاربرد و تلفظ صحیح لغات وپیشبرد هنرگویندگی بحث میکرد. مدت همکار برنامه زمزمه های شب هنگام تلویزیون ملی نیز بود. (نوری) با نبوغ فصاحت و بلاغت کلام که داشت مفسر مسایل سیاسی و فرهنگی بود، موسس و آموزگاز نهاد فرهنگی نارون که برای تربیت بیشتر مطبوعاتی جوانان و نوجوانان جدید و تازه بکار گماشته شدهء تلویزیون آریانا در ارتباط به پیشبرد برنامه های شان ایجاد کرده بود و بیشتر از پنجصد دانشجو داشت.  توضیح عالی اشعار بزرگ مرد ادیب مولانا جلال الدین بلخی را در تلویزیون طلوع نیز به عهده داشت و فعالیت های بسیار دیگر که مصدر خدمت و استفاده فرهنگیان وهمگان گردید.  

سید حامد (نوری) در آغاز سال 2001 میلادی که نظام فعلی افغانستان تشکیل شد از شهر بشکیک روسیه به کشور باز گشت که نهایت امیدوار بود، و شاید به دلیل اینکه دیگر رنج غربت ویرا نخواهد آزرد وبر فراز کوه های بلند سرزمین اش خواهد رفت و فریاد خواهد کشید ای وطن تو از من و من از توهستم و منبعد با خاطر آرام در خانه کاشانه و لانهء خود امورات فرهنگی ام را دنبال خواهم نمود.                                                                                                                                ولی افسوس و با درد که خودش و متباقی نمیدانستد و حتی تصور آنرا نداشتند که (نوری) سفر بی برگشت و پرملال را در پیش دارد و در سرزمین خود که تمامی ایام عمر پربارش را بوطن ومرد مش خدمت نمود، چه بسا غریبانه تنها بیکس بی یار و بی منیر، مانده حیران دربند جنگلی های خون آشام، که همه گوشها ناشنوا وهمه دیده ها نابینا شده بود تا به فریاد انسان دردمند انسان با خرد روشن و ارجمند که با مرگ و زندگی دست و پا میزد و درراه وطن جان عزیزش را درعین جوانی از دست میدهد کمک برسانند. درسیاهی ظلمت آن شب، شب که درظاهرسیاه وغم آلود بود اما درباطن شب با عظمت که تجلی نورشب قدراز بارگاه حق و حقیقت جلوه میکرد و نور برسرو صورت (نوری) نازنین میتابانید وهرآن لحظه نوید شهادت را میداد به افول ستاره تابناک کهکشان علم هنر و ادب انجامید.                                                                                                           شب پرستان کوردل و بزدل با طغیان بیرحمانه خود مدد و یاری را بر(نوری) ادیب و جوانمرد حرام نمودند، و سید حامد (نوری) مرد شجیع رشید و قلهء رفیع سخن و قلم را جام شهادت نوشانیدند و نابود کردند وصدای رسا و گیرایش را خفه ساختند ونگذاشتند که یکبار دیگر ندا سر دهد که :

آنجا که عمق فاجعه را چیغ میزنی

بر ریگ رهگذار چکیده اسـت خـون مـا

همگام مـادران سیه پوش شـهـر عشق

در کوچه سـوگـوار چکیده اسـت خـون مـا

 

 ولی؟  ددمنشان غافل ازآنکه سید شهید دلبند خانواده (نوری) را جاودانگی و زندگی ابد میبخشند ونامش را بر فراز آزادگی همیش جاوید میسازند. وهمان نمودند که صورت های قبیح و شرم آور خود را سیاه کردند. ساعاتی خون پاک حامد جوان از تن منزه مظلوم و بی گناهش ریخت و جسد پاره پاره اش نقش زمین گردید.                                                                      ای دریغ!    پلید ترین وخوفناکترین درنده ها نگذاشتند تا نارون سبزتر و پر بارتر گردد و از زبان اعمال و کردار(نوری) پاکدل  وعاشق نور بیشتر بتابد، ای دریغ.....                                                                                                         خدای من !  دستان پلید و جنایت پیشه را که حامد پارهء تن خانواده (نوری) را شهید کردند،  ماندگار ابد و دایم در دنیا و آخرت در آتش جهنم سخت و نهایت بسوزان و فریاد شان را تا هفت ملکوت بلند بنما.

با داغ و درد که سوگنامه تاریخ هنر و فرهنگ کشور ما داغدارتر از این هم است.

 با تآثر بی پایان، اندوه عظیم، درد بیکران، غم جانکاه و تآسف بسیار اینبار باز هم درغمنامه سوگوارخانواده (نوری) سید حامد شهید در توطعه ی مبهم در دام ریا کاری تذویر و حسادت گرفتار آمد و طومار زندگیش پیچیده شد و سرانجام در پانزدهم سنبله سال جاری 1389 خورشیدی برابر با بیست و هفتم ماه مبارک رمضان 1431 ق  و پنجم سپتمبر 2010 م  سید حامد (نوری) ذریعهء زنگ تلیفون به پایین بلاک کشانیده شد و در ساحه مکروریان اول شهرکابل (پایتخت؟) اندک دورتر از بلاک اش در نزدیکی حوض آب بازی با استفاده از تاریکی هشت وسی دقیقه شب توسط ضربات شدید و بیرحمانه کارد به شهادت رسید و راه اجداش را در پیش گرفت.  اما لکه های سیاه ننگین را برجبین قاتلان سیه رو فضول، درنده، سیه دل و قسی القلب تا فردای رستاخیز مهر زد و جاوید نمود.                                                                                                               مرگ دنباله ور زندگی انسانهاست و مرگ سرنوشت محصول انسانیست،  اما مرگ شهید سید حامد ( نوری) این فرزانه سخنور فرهنگی از شمار مرگهای تلخ دردناک و غصه بار است و مرگ وی هر چه بوده باشد در گوره راه گمی و فراموشی نخواهد بود و عاشقان ارادتمند پاکدلش قامت خواهند افراشت و راه فرزانه استاد خردمند و ادیب شانرا را با شکوه ترازهرزمانی دنبال خواهند نمود و پرچم علم و معرفت (نوری) شهید را دراحتزاز نگه خواهند داشت و مشعل دانش و تدبیری را که سید حامد (نوری) روشن نموده نخواهند گذاشت که خاموش گردد و بدست خاکستر سرد فراموشی سپرده شود. 

بعد از شهادت (نوری) جوانمرگ این حقیقت مسلم و آشکار را بیشتر از هر زمانی پی بردم و درک نمودم که شیهد سید حامد نه تنها مرتبط  به خانواده (نوری) بود و برادر من است بل به همگان، مخصوصآ به جامعه فرهنگی افغانستان، ترقی خواهان، مبارزین راستین راه حق و حقیقت، منورین، روشنفکران، فرهنگیان و نازک اندیشان سخن پیشه که دلبسته ی سخن شهید (نوری) هستند تعلق دارد.

شهید سید حامد (نوری) مرد بود از تبار آزاد اندیشان و آزاد منشان.                                                                            مردیست همیشه ماندگار بر فراز قله های دانش و فهم.                                                                                                     مردی بود فروتن، ترقی خواه، صلح جو، با معرفت و خیراندیش.                                                      و مردیست که باید تاریخ مطبوعات افغانستان بنامش شخصیت فرهنگی و ادبی اش و کار نامه های با تدبیرش مباهات نماید.

درفش اش برافراشته، راهش سپید، یاد سبز و روشن اش باقی، و نامش بر فراز آزادگی همیشه باد و بلند.

 

من در طلوع صبح

                من در غروب روز                        

من در سکوت شب                                                                                                    

     هنگام نیمه روز، یاد از تو میکنم                                                                   

من در ره بهار

               با عطر لاله ها                              

با چتر بوسه ها                                                                                                        

با اشک لاله ها،  یاد از تو میکنم                                                                   

من در حریر باغ

                 در دشت پر شکوه                        

در بستر چمن                                                                                                        

در قله های کوه، یاد از تو میکنم                                                                      

 

                                                                                                                                                            گتنبرک،  سویدن   اکتبر  2010 م

 


October 29th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي